قالب وبلاگ

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

http://zendegi4u.ParsiBlog.com
 
لینک دوستان

بچه ها حرف بزرگترها را چگونه تفسیر می کنند؟

پدر و مادر، معلم، پرستار کودک یا هر فرد دیگری که با کودکان در تماس است، خوب می داند که ارتباط برقرار کردن با کودکان کار دشواری است...

دنیای کودکان و برداشت هایی که از صحبت های ما بزرگ تر ها دارند، بسیار متفاوت با آن چیزی است که ما در ذهن داریم. کودکان نمی توانند مفهوم جملات ما بزرگ ترها را خوب درک کنند و به خاطر همین گاهی از ما فاصله می گیرند. اگر شما از آن پدرومادرهایی هستید که می خواهند کودک شان به بهترین شکل رشد پیدا کند و تربیت شود، بهتر است از به کار بردن عبارات دوپهلو و نامفهوم در برخورد با کودک تان اجتناب کنید. برای مکالمه با او کلمات آسانی را انتخاب کنید و با کلمات سخت، باعث سردرگمی او نشوید. اگر نمی دانید چگونه می توانید این کار را انجام بدهید، با ما همراه شوید. این مطلب نگاهی می اندازد به 7 عبارت رایجی که والدین در ارتباط با کودکان خود از آنها استفاده می کنند و تعبیری که کودکان از این 7 عبارت دارند و البته طرز درست تر بیان کردن هر کدام از این عبارات را نیز ذکر می کند.

 

1) وقتی به کودک می گویید: «تو بهترینی»؛ او این طور می شنود: «همیشه همین طور باش تا من از تو راضی باشم!»

پس بهتر است به او این را بگویید که: «تو باید به خودت افتخار کنی که این قدر سخت برای رسیدن به هدفت تلاش می کنی.» سال هاست که اعتقاد بیشتر ما بر این پایه استوار است که افزایش حس اعتماد به نفس در کودک نقش مهمی در پیشرفت و موفقیت او دارد. اما امروزه نظر بیشتر متخصصان و روان پزشکان کودک این است که تعریف و تمجید بیش اندازه نتیجه عکس دارد و اگر شما بیش از اندازه از استعدادها و کارهای خوب فرزندتان تعریف کنید، او به مرور زمان تبدیل به فردی بی عرضه و خودخواه می گردد و اعتبار خود را در بین گروه هم سالانش از دست می دهد. اگر شما به دخترتان بگویید: «تو زیباترین دختر کلاس تان هستی» از او فردی خودپسند و مغرور ساخته اید ولی در صورت گفتن این جمله که: «تلاش های فراوان تو برای رسیدن به هدف ها و قله های موفقیت از تو الگویی مناسب برای دیگر دانش آموزان ساخته و من برای کوشش تو در زندگی ارزش قایل هستم.»، شما می توانید حس اعتماد به نفس مثبت و پویا را در فرزندتان تقویت کنید.

2) وقتی به کودک می گویید: «این چه طرز از حرف زدن است؟»؛ او این طور می شنود: «اصلا نمی خواهم حرف های تو را بشنوم!»

پس بهتر است بگویید: «من خوشحال می شوم وقتی تو برای حرف زدن پیش من می آیی اما این کلماتی که تو برای صحبت کردن از آنها استفاده می کنی نامناسب و اهانت آمیز هستند؛ لطفا دیگر از آنها استفاده نکن.» لازمه اینکه فرزندان از کلمات معقول و مناسب در خانه یا محیط های دیگر استفاده کنند، این است که والدین شان از به کار بردن جملات و کلمات رکیک نسبت به آنها یا دیگران خودداری کنند. شما نمی توانید توقع داشته باشید در حالی که خودتان به زمین و زمان بد و بیراه می گویید فرزندتان کاملا مؤدب و متین باشد. بنابراین اولین قدم در راستای اصلاح گفتاری فرزندان، والدین هستند.

3) وقتی به کودک می گویید: «من نمی توانم این را برای تو بخرم»؛ او این طور می شنود: «پول چاره همه مشکلات است!»

بهتر است بگویید: «فروشگاه ها پر از اسباب بازی های مختلف و بزرگ و کوچک هستند که ما خیلی از آنها را در خانه مان داریم و دیگر جایی برای نگهداری چیزهای جدید برای مان باقی نمانده. اینکه ما تصمیم بگیریم هر چیز قشنگی که دیدیم بخریم و با خودمان به خانه ببریم درست نیست. آن وقت دیگر جایی برای خودمان در خانه باقی نمی ماند.» آیا فرزند شما واقعا به یک بازی کامپیوتری یا عروسک بیشتر نیاز دارد؟ البته که نه. اما با تکرار اینکه پول کافی برای خرید کالای مورد علاقه فرزندتان را ندارید، کم کم به او القا می کنید که پول منبع رسیدن به تمام چیزهای خوب و دوست داشتنی در زندگی است. حتی اگر شما شرایط مالی مناسب برای برآورده کردن تمام نیازهای مادی کودک تان را هم داشته باشید، نباید این کار را بکنید زیرا با این کار افراط و زیاده روی را به فرزندتان آموخته و داشتن حس سپاس گزاری و تشکر را از او سلب نموده اید. هیچ گاه هم این نکته مهم را فراموش نکنید که مسایل مادی نباید تنها پل ارتباطی بین فرزندان با شما باشد.

4) وقتی به کودک می گویید: «نگران نباش، درست می شه»؛ او این طور می شنود: «قیافه ات داد می زند که نگرانی!»

بهتر است بگویید: «من که بالاخره می فهمم چه اتفاقی افتاده است. پس بهتر است بیایی تا در موردش با هم حرف بزنیم، شاید بتوانیم به نتیجه ای برسیم که تو را آرام کند.» وقتی که کودکی ناراحت و غمگین از شکست در یک مسابقه محلی یا درگیر شدن با یکی از دوستانش به خانه برمی گردد، وظیفه والدین اش دلداری دادن و ابراز هم دردی با اوست. هر چند که شما بدانید مشکلی که برای فرزندتان به وجود آمده بی اهمیت و کوچک است و او خیلی آن را مهم شمرده، باز هم نباید مشکل اش را بی ارزش به حساب آورید و با گفتن جملاتی مانند: «بی خیال بابا، حالا مگه چی شده؟!»، ناراحتی او را به تمسخر بگیرید؛ بلکه باید شرایطی را فراهم آورید تا فرزندتان بتواند احساسات خودش را برای شما شرح دهد و بتواند از طریق صحبت کردن و درد دل با شما کمی بار غم و غصه را از روی دوش خودش بردارد. به عبارتی دیگر، والدین هرگز نباید بگذارند فرزندشان در غم و افسردگی غوطه ور شود. سوالاتی مانند: «فکر می کنی چرا این اتفاق افتاد؟» یا «نظری در مورد اینکه دفعه بعد بتوانی بهترین کار را انجام بدهی، نداری؟»، می تواند به کودک شما یادآوری کند که او به صحبت کردن در مورد وضعیتی که به وجود آمده نیاز دارد.

5) وقتی به کودک می گویید: «با غریبه ها حرف نزن»؛ او این طور می شنود: «همه غریبه ها قصدشان صدمه زدن به توست!»

بهتر است بگویید: «با کسانی که احساس راحتی با آنها نمی کنی و ضرورتی برای هم کلام شدن با آنها وجود ندارد، حرف نزن.» امروزه کودکان برای پیشبرد امور خود نیاز دارند که با افراد غریبه زیادی مانند مغازه دار، صندوق دار فروشگاه، راننده اتوبوس یا تاکسی یا حتی دکتر یا دندانپزشک شان صحبت کنند. بنابراین گفتن این جمله که با غریبه ها حرف نزن، کاملا بیهوده و غیرعملی است چون شما نمی توانید لیست خاصی از افراد تهیه کنید و به فرزندتان بگویید که مثلا با این گروه از افراد می توانی صحبت کنی و با این گروه نه. پس چاره چیست؟ اول اینکه، یک نگاه واقع بینانه و آماری نشان می دهد تعداد کودکانی که در خیابان توسط به اصطلاح بچه دزدها ربوده شده اند، یک درصد و حتی کمتر از آن است. مطالعات نشان داده اند که اذیت و آزاری که برخی کودکان می بینند بیشتر از جانب آشنایان به خصوص والدین یا خواهر و برادرهای بزرگ تر شان است (نه غریبه ها)، بنابراین به جای منع کردن فرزندتان از حرف زدن با افراد ناآشنا بهتر است به او آموزش دهید که با افرادی که احساس راحتی با آنها نمی کند و ضرورتی برای هم کلامی با آنها ندارد، صحبت نکند. دومین و مهم ترین نکته هم این است که والدینی که فرزندشان زیاد با اینترنت کار می کند و وارد چت روم ها شده و با دوستان جدیدی آشنا می شود باید هشدارهای لازم را به کودک شان بدهند که اطلاعات ضروری مانند نام خانوادگی، آدرس منزل یا مدرسه یا شماره تلفن خود را در اختیار دیگران قرار ندهند تا از آنها سوءاستفاده نشود.

6) وقتی به کودک می گویید: «اسباب بازی های ات را با پسرعموی ات تقسیم کن»؛ او این طور می شنود: «تو باید حق خودت را به دیگران ببخشی!»

بهتر است بگویید: «پسر عموی تو دوست دارد چند دقیقه با ماشین مسابقه ای تو بازی کند اما چون متعلق به توست و تو صاحب اش هستی، حتما آن را به تو پس خواهد داد.» اگر کمی واقع بین باشید می بینید که شما به هیچ عنوان سوییچ ماشین خود را به بیرون پرتاب نمی کنید یا روی آن جا نمی گذارید تا هر کسی که دوست داشت بتواند از آن استفاده کند. پس چه طور توقع دارید که فرزندتان به راحتی از کنار قطار، هواپیما، خرس یا عروسک مورد علاقه اش بگذرد و آن را به دیگران ببخشد؟ اگر تقاضای مکرر شما برای تقسیم کردن وسایل کودک تان با دیگران زیاد باشد، فرزندتان به نوعی دچار حس گریز از جمع می شود و از بچه ها و افراد دیگر متنفر می گردد. او خود را با بچه های دیگر وفق نمی دهد تا مجبور نباشد وسایل اش را با آنها تقسیم کند و این یک امر طبیعی برای بچه های تا سن 8 سال و حتی بیشتر است. با تمام این حرف ها، شما دو راه پیش رو دارید: اول اینکه فرزندتان را مطمئن کنید که دوستش بعد از کمی بازی وسیله اش را به او بازخواهد گرداند و دوم اینکه روی اسباب بازی های فرزندتان اسم بگذارید. با این حساب شما به جای اینکه مثلا بگویید: «آرش، خرس ات را بده.»، می گویید: «آرش، تدی را چند لحظه به نیما قرض می دهی؟» در این صورت فرزندتان دیگر احساس نمی کند که حق و حقوق و مالکیت اش نسبت به اموالش پایمال شده.

7) وقتی به کودک می گویید: «این چه کارهایی است که می کنی؟»؛ او این طور می شنود: «باز هم اشتباه کردی!»

بهتر است بگویید: «من فکر می کنم دیر آمدن تو به خانه به خاطر این باشد که به تو خیلی در مهمانی خوش گذشته و بنابراین زمان را فراموش کرده ای اما عزیزم، این کار درستی نیست. ما خیلی نگران شدیم.» برخی از والدین با سوالات زیاد و گوناگون فرزندان خود را در مقابل اشتباه شان به طور مستقیم مورد سرزنش قرار می دهند: «فکر نمی کنی وقتی به خانه می آیی باید لباس هایت را روی جالباسی قرار دهی؟... ببین با خواهرت چه کرده ای؟» می تواند از شما پدر یا مادری دیکتاتور در ذهن کودک بسازد. بهتر است اشتباه فرزندتان را با آرامش به او گوشزد کنید تا او نسبت به انجام آن کار پشیمان و شرمنده باشد، نه گستاخ. مثلا بگویید: «درست است که خواهرش بدون اجازه اسباب بازی او را برداشت ولی نمی دانم کتک زدن یک دختربچه آن هم توسط برادر بزرگ ترش که باید حامی اش باشد، کار درستی بوده یا نه؟» مطمئن باشید که با این جملات فرزند عصبانی شما شرمگین شده و برای عذرخواهی اقدام خواهد کرد اما همیشه هم فرزندتان را در همه امور مقصر ندانید تا از کینه ای یا سرخورده شدن او جلوگیری به عمل آورید.


[ سه شنبه 91/11/24 ] [ 12:19 صبح ] [ بهزاد 561 ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 52
کل بازدیدها: 68833